بچه بودیم، بزرگ شده ایم ...


بچه بودیم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ایم از چشم هایمان می آید

بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو می دیدن

بزرگ شدیم هیچکییییییییی نمی بینه

بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند

بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم ... هیچ کس نمی فهمد

بچه بودیم دوستیامون تا نداشت

بزرگ که شدیم دوستیامون تا داره

بچه که بودیم بچه بودیم

بزرگ که شدیم، بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچه هم نیستیم!!!


امروز تولد خزره ... یه دختر متولد زمستون ... شاید خودش و روحش هم مثل زمستون سرد باشن ... اما توی قلبش یه گرمایی هست ... مثل گرمای وسط تابستون ...

من متولد 70 ام ... پس الان بیست سالم تموم شده ... تاسف گذشته رو نمی خورم چون گذشته ها گذشته ... امیدوارم سال های آینده رو بهتر و بهتر بگذرونم و بهتر باشم ...

خنده داره آدم روز تولدشو به خودش تبریک بگه؟؟؟ یا برای خودش آروزی روزای خوب بکنه؟؟؟

بهترین ها رو برای همتون می خوامممممممممممممممممممممممم


راستی این قلبه برای سحرو لیلا جونمه که تولدمو یادشون بود  ... راستی تولد سحر جونم هم مبارک باشههههههههههههههههههههههههههه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.