اگر به حجله آشنایی
در حوالی - خیابان خاطره برخوردی
و عده ای به تو گفتند
کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد
تو حرفشان را باور نکن
تمام این سال ها کنار من بودی
کنار دلتنگی - دفاترم
در گلدان چینی - اتاقم
در دلم...
تو با من نبودی و من با تو بودم
مگر نه که با هم بودن
همین علاقه ساده سرودن فاصله است؟
من هم هر شب
شعرهای نو سروده باران و بوسه را
برای تو خواندم
هر شب، شب بخیری به تو گفتم
و جواب - تو را
از آنسوی سکوت - خواب هایم شنیدم
تازه همین عکس-طاقچه نشین-تو
هم صحبت - همه دقایق - تنهایی - من بود
فرقی نداشت که فاصله دست هامان
چند فانوس - ستاره باشد
پس دلواپس - انزوای این روزهای من نشو
اگر به حجله ای خیس
در حوالی - خیابان خاطره برخوردی